آیا روانشناس و یا مشاوری را سراغ دارید که بگوید هنگام اختلافات زناشویی، همسرتان را کتک بزنید؟ آیا فکر میکنید اسلام دستور به زدن زنان میدهد؟ دینی با این میزان از رفعت، ترقی و عظمت که حتّی اجازهی آزار گربه را نمیدهد، امکان ندارد اجازهی تنبیه، آزار و توهین به مادر، خواهر، همسر و دختر را بدهد.
جامعهی جاهلی شبهجزیره، محلّ بعثت پیامبر اسلام– صلّیالله علیه وسلّم– در زنستیزی مشهور و دارای یک فرهنگ مردسالارانه بود. و در دیگر ملل و فرهنگهای دنیا و نصوص مذهبی و قانونی ملل زیادی در دنیا پر از نقض حقوق بشر زنان وجود داشت. بهطور مثال در شبهجزیرهی عربستان یکی از موارد نقض حقوق بشر زنان، گرفتن حق حیات از آنان بود و آنها را در کودکی زنده بهگور میکردند. آن زمان ذمّ و هجو زنان کاری عادی و حتّی مایهی مباهات بوده است. زنان آن جامعه که مرگ دختر بچهها را پذیرفته بودند، بر بسیار کمتر از آن یعنی کتک خوردن راضی بودند. پدیدههای اجتماعی عصر پیامبر چون شراب خواری، بردهداری تعدّد ازواج بدون حد و مرز و... وجود داشته است و پیامبر با روش مرحلهای و با اسلوب حکیمانهی خویش اقدام به اصلاح جامعهی جاهلی میکند. قرآن کریم مردان عرب را که غالباً خشونت را راهکار مناسب تنظیم روابط خانوادگی میدانستند و به هر بهانهای زنان را به باد کتک میگرفتند، به اتّخاذ روش درست مراوده با زنان و اصلاح خانواده فرا میخواند. آنان را که به اِعمال خشونت و کتک زدن عادت داشتهاند سفارش میکند در صورت نشوز زن، در مرحلهی نخست از طریق گفتوگو در پی اصلاح، برآیند.
اگر این روش مؤثّر نیفتاد، راهکار دوّم ارایه میشود؛ یعنی جدا کردن بستر، به معنای دوری از رابطه زناشویی، این بدان معنی نیست که مرد به نشانهی قهر، جای خواب خود را جدا کند، بلکه به معنای کنار هم خوابیدن بدون رابطه جنسی است، تا به نوعی ابراز ناراحتی از بی توجّهی زن نسبت به شوهرش باشد. اما اگر این شیوه اصلاح روابط خانوادگی مؤثّر واقع نشد چه؟ قرآن راهکار سوم را ارایه میدهد: «وَاضْرِبُوهُنَّ» امّا این کلمه به چه معناست؟ خلاف نظر رایج، راهکار سوّم، تخت عنوان زدن پیشنهاد نشده و عملاً نزول این سه راهحل، برای اصلاح عمل ضدّ انسانی اعراب، در اعمال خشونت علیه زنان و راهحلّ قرار دادن تنبیه و کتک و ایجاد وحشت در خانواده نازل شده است.
نقد اساسی ما به تفسیر زدن در جملهی «وَاضْرِبُوهُنَّ» بجز نقدی نقلی، نقدی عقلانی است؛ چرا که چگونگی زدن که در متون فقهی و تفسیری بیان میشود، بسیار با هدف آیه که اصلاح روابط خانوادگی است تناقض دارد، در این متون تأکید دارد که زدن نباید شدید باشد و به صورت و نقاط حسّاس نباید ضربه بخورند و ضربات نباید پیاپی بر یکجا وارد آیند که موجب خونریزی و یا کبودی شوند. شماری از فقیهان ابزار کتک زدن را چیزی مانند: دستمال گره زده و تکه چوب مسواک (سواک) میدانند. آیا اصلاح زنان ناشزه با زدن، آن هم با رعایت احتیاطات توصیه شده و با وسایل چون سواک و دستمال، آن هم ضربات محدود و آرام، امکانپذیر است؟ چه کسی میتواند قبول کند چنین کتک زدنی در ایجاد و یا احیا وفا و محبّت و عشق در قلب زن و برگرداندن او به زندگی متعهّدانه میتواند مؤثّر باشد؟ واقعیت و تجربه نشان میدهد که این زدن نمادین جز لوث کردن و سبک ساختن هدف، یعنی اصلاح، و بدتر کردن وضعیت و بحرانهای زناشویی و جای پشیمان کردن زن، آن را دورتر کردن از محبّت و وفاداری، نتیجهای دیگر نخواهد داشت.
ایجاد وحشت، به کار بستن خشونت، توهین، کتک زدن اعمالی هستند که با روح اسلام و قرآن در تضاد است و اسلام هر کدام از موارد ذکر شده را نهی میکند. طلاق که پایانبخش زندگی زناشویی است و زن و شوهر بعد از آن نمیخواهند کنار هم زندگی کنند، خداوند در قرآن از خوب جدا شدن زن و شوهر سخن میگوید: «فامساك بمعروف او تسريح باحسان» حال چگونه میشود بعد از ایجاد مشکلی در زندگی زناشویی که زن و شوهر خواستار ادامه زندگی با یکدیگر هستند، قرآن، راهکار خشونت آمیزی را پیشنهاد دهد؟ بدون شک این برداشت با روح اسلام در تعارض است.
قاعدهی اشتراک لفظ: در علم بلاغت قاعدهی اشتراک لفظ وجود دارد، يعنی الفاظ به رغم شبهات در کلمات، معانی متفاوتی دارند. کلمات بسیاری در قرآن هستند که از نظر لفظ اشتراک دارند امّا در معانی تفاوت دارند. کلمهی «ضرب» نیز از این قاعده مستثنی نیست. «ضرب» در ادبیات عرب، معانی مختلفی دارد که زدن یکی از آن معانی است. معانی دیگر «ضرب» مانند: سفر کردن، منع کردن، خودداری کردن، روی برگرداندن و حتّی دور شدن است. بر این باوریم که ضرب در این آیه به معنای دوری است و نه زدن. آیات بسیاری هستند که معنای دوری را برای واژهی «ضرب» به تصویر میکشند:
«وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لَّا تَخَافُ دَرَكاً وَلَا تَخْشَى» طه ٧٧
یعنی میان آبها راهی برایشان ایجاد کن(با ایجاد فاصله میان آب)
«فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ» الشعراء: ٦٣
یعنی میان دو طرف آب فاصله بیانداز
«لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الأَرْضِ» البقرة: ٢٧٣
یعنی دوری، سفر و هجرت در سرزمین وسیع الهی
«وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ» المزمل:٢٠
یعنی سفر میکنند و برای کسب روزی از دیار خود فاصله میگیرند.
«فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ» الحديد: ١٣
یعنی بین آنها با دیواری فاصله میافتد
در فرهنگهای لغت نیز وقتی معنای (ضرب) را بررسی کنیم به مواردی از قبیل زیر دست مییابیم:
«ضرب الدهر بين القوم» یعنی بین آنها فاصله انداخت
و«ضرب عليه الحصار» یعنی او را از محیطش دور کرد
و«ضرب عنقه» یعنی سرش را از گردنش جدا کرد
الدهر ضرب بیننا: روزگار بین مان جدایی انداخت (لسان العرب،ج ١،ص٥٠)
در المنجد نیز ضرب به معنی قطع رابطه و روی گردانی آمده است.
پس «ضرب» معنای دوری، جدایی و نادیده گرفتن را تداعی میکند.
و همین معنا مد نظر آیه است…
«فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَ»
برای اینکه ببینیم هر جایی به کدام معنی اشاره دارد. به شواهد دیگری که در آیه یا جمله قرار دارد توجّه میکنیم. با توجّه به مقدّمه و مؤخّرهی آیه و شواهد و کلمات دیگر حاضر در آیه و کانتکست و سیاق آیه، منطقیترین تفسیر همین است که ضرب در این آیه، مانند آیات دیگری که به مفهوم جدایی و دور شدن و ترک کردن دلالت میکردند. در این آیه نیز منظور جدایی مرد و ترک خانه و دوری از همسر به عنوان قهر باشد. آن هم مرد هنگام دعوا و مشاجره خانه را ترک کند و نه زن از خانهاش بیرون کرده شود یا خانهاش را ترک کند، خداوند میگوید خانه را ترک کن و محیط خانه را آرام کن، محیطی که اگر در آن باشی احتمال ادامهی مشاجره و تنش بیشتر میشود، به همسرت فرصت بده در محیط آرام خانه فکر کند و تصمیم بگیرد. در واقع ترک کردن مرحلهی سوّم ترک شدیدتری از مرحلهی دوّمی است که فقط در آن عمل جنسی ترک میشود.
از آنجایی که طبق گفتهی عایشه-رضیالله عنها- پیامبر – صلّیالله علیه و سلّم– اخلاقش قرآنی بود و بی شک رسول خدا است که کاملترین درک را از قرآن دارد و سیره و زندگی و اقوال و اعمال او تفسیری از قرآن است، او هرگز دست روی هیچ یک از همسران و کنیزان خود بلند نکرده و در احادیث متعددی از خشونت علیه زنان و زدن آنها منع کرده است. حال نگاهی به چگونگی رفتار پیامبر در این خصوص بیاندازیم: شاید واکنش پیامبر اکرم به عملکرد ناصواب برخی از امّهات المؤمنین در ماجرای تحریم شربت عسل و ترک کردن آنان به مدّت یک ماه و رفتن به مشربه ام ابراهیم دلیل مناسبی برای طرفداران معنای دوری کردن از واژه ضرب باشد. رسول الله میفرماید:
1- مبادا کسی از شما زنش را بسان بردگان بزند و سپس در انتهای روز (با کمال بی شرمی) با وی در آمیزد.(صحیح بخاری )
2- آیا شرم نمیکند مردی از شما (مؤمنان) که همسرش را در روز چون بردگان میزند و و در شب با وی در میآمیزد (مصنف عبدالرزاق).
نشوزی که قرآن مدّ نظر دارد و موافق است مرد سعی در اصلاح آن کند، اختلاف عقیده و سلیقه نیست، مسایلی از قبیل خیانت و مواردی که نهاد خانواده را مورد تهدید قرار میدهد و از آنجایی که زندگی به طلاق منجر نشود، مرد و زن هر دو باید هنگام بروز مشکلات، با از خود گذشتگی و عشق و بخشش و مهربانی، سعی در اصلاح خانواده کنند تا که خانواده از هم نپاشد و منجر به طلاق نشود، از همین رو، رسول الله در احادیث زیادی هم مردان و هم زنان را به عشق و محبت و احترام و نیکی در خصوص هم وصیت میکند و آن گونه نیست که مرحلهی دوّم و سوّم آیه، در هر مشکل زناشویی و اختلاف خانوادگی راهحل باشد، بلکه مرحلهی اوّل که گفتوگو و مذاکره است که برای اختلاف سلیقهها سفارش شده، و مشکل هرچه حادتر و آسیب آن برای خانواده بیشتر شود، میتوان از دو مرحله بعدی استفاده کرد. توصیههایی که اسلام برای روابط زناشویی انجام میدهد برای جلوگیری از رسیدن به مرحلههای سهگانه و از همه مهمتر، طلاق است، توصیههایی که بیشتر به مردان میشود، قرآن کریم میفرماید با زنان به نیکوترین شیوه، معاشرت در گفتار و رفتار داشته باشید: «عاشروهن بالمعروف» پیامبر در خطبهی حج آخر، به مسایل مهم و بنیادین اسلام اشاره میکند تا قبل از پایان رسیدن عمر مبارکش بتواند در یک خطبه کوتاه، اما فراگیر، نکتههای بنیادین دین اسلام را یاد آور شود و ناگاه رو به مردان میگوید شما را به نیکی به زنان سفارش میکنم: استوصوا بالنساء خيراً، کسی که روح اسلام را که رحمت و مهربانی است دریافته و به تعبیر قرآن که ازدواج را مایهای برای آرامش گذاشته است، چطور میتوان راهکار حل مسایل خانوادگی را زدن و ترساندن و ایجاد وحشت دانست؟
امّا مراحل سهگانهی قرآن کریم:
مرحلهی اوّل صحبت کردن با همسر و ریشهیابی مشکلش و جویا شدن دلیل عدم وابستگیاش به خانواده، و سعی در حل مشکلات به شیوه گفتوگو؛ اگر مرحلهی اوّل نتوانست روی همسر تأثیر بگذارد و توجّه او را به زندگی خودش جلب کند، آن وقت راهحل دوّمی پیشنهاد میشود که شخص، همسرش ناراحتی خودش را ابراز کند، نشوز عموماً به معنی نادیده گرفتن وفاداری و زناشویی و خیانت است، پس زنی که اینگونه است و وفاداری و زنانگی خود را منحصر برای همسر خودش نگه نمیدارد، مرد هم در نتیجه، ناراحتیاش را از جنس عمل زن ابراز میکند و از او دوری میکند.
تابعی بزرگوار «عطا به اسلم» زدن زن را به دلیل کراهیت شدید آن روا نمیداند و در توضیح آیهی مذکور میگویند: مرد چنانچه به همسرش امر و نهی کرد و او اطاعت نکرد او را کتک نزند اما بر او خشم بگیرد. (احکام القرآن ابن عربی، ذیل آیه 34سوره نساء).
شیخ یوسف قرضاوی از بزرگترین فقیهان معاصر، میگوید، پیامبر میفرمایند: «ولن یضرب خیارکم» نیکان و بزرگان شما هیچگاه اقدام به تنبیه بدنی نمیکنند. بنابر این مردان نیکو و وارسته زنانشان را نمیزنند بلکه با آنان با لطف و محبت و نرمی رفتار میکنند و بهترین نمونهی این مطلب پیامبر گرامی است که میفرماید: «خیرکم خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهلی» بهترین شما کسی است که برای اهل بیت خود بهتر است و من از همهی شما برای اهل بیت خود بهترم. در سیرهی پاک و صحیح رسول خدا وارد شده که آن حضرت نه تنها هرگز همسرش را نزده است، بلکه هیچگاه دست روی خادم خود یا حتّی حیوانی هم بلند نکرده است! تا حدّی که اگر مردی زنش را مورد ضرب و شتم قرار میداد متعجّب و نگران میشد که چگونه این مردان صبح زنان خود را میزنند و سر شب با آنان همبستر میشوند؟(دیدگاههای فقهی معاصر جلد سوم صفحه 51.)
باز قرضاوی میگوید: امّا اگر مردی زنش را در انظار فرزندانش مورد ضرب و شتم قرار میدهد. چنین عملی شایستهی هیچ مسلمانی که آگاه به ابتداییترین مسایل دینی خود باشد و بداند او قیّم است و نسبت به زیر دستانش مسؤولیت دارد نیست و اشتباه دینی اخلاقی و تربیتی است و پیامدی جز ضرر و زیان برای فرد و خانواده و جامعه در بر نخواهد داشت. قبلاً بیان شد که رسول گرامی شخصاً فرمودهاند که نیکان شما اقدام به ضرب نمینمایند. معنی و مفهوم این عبارت این است که کسانی که زنان خود را میزنند از زمرهی بدان و اراذل مردمند و چه کسی میپذیرد از گروه آنان باشد؟(دیدگاههای فقهی معاصر جلد سوم)
منابع و مآخذ:
-قرآن مجید
-قرضاوی، یوسف، دیدگاههای فقهی معاصر جلد سوّم، ترجمه: دکتر احمد نعمتی، تهران، نشر احسان
-ابن عربی، احکام القرآن
-ابن منظور، لسان العرب، ج١
-امام بخاری، صحیح البخاری
نظرات
بدونناممحمود محمودی
21 خرداد 1398 - 11:07سلام علیکم.نیت حسنه ی برادر بزرگوارمان محل تقدیر و تشکر است.اما چند نکته را باید یادآوری کرد: اولا این که مقصود از«نشوز» چیست، جای بحث داد.اگر آن را تمایل زن به مرد اجنبی بدانید، خودداری از رابطه ی جنسی با او و ترک منزل، مطلوب زن و اتفاقا در راستای انحراف او است! ثانیا: منحرف کردن معنای «ضرب» از زدن به سفر و دوری کردن و ... این گونه بی حساب نیست.تنها وقتی ضرب با «فی» همراه باشد، معنای سفر میدهد.بعضی از معنای برای آیات ذکر شده را هم خودتان اصرار به درست بودنشان دارید! آنجا که قطع دست بخاطر دزدی و شلاق زدن در ملا عام بخاطر زنا و اعدام به خطر محاربه و افساد در زمین با صراحت و قاطعیت تسریع شده است، زدن زن ناشزه البته تحت مقررات شرعی چرا باید نامأنوس و نامقبول بنماید؟!خانواده اگر واقعا تا آن حد مهم و مورد تاکید دین است، چرا حفظ حرمت آن را کمتر از مال بدانیم؟ چرا با نتوانیم با یک تنبیه مختصر از آن صیانت کنیم؟
بدوننام
31 اردیبهشت 1399 - 09:16سلام اینکه ایرادمیگیرنند که منظورزدن زن هست سخت دراشتباهند وغرازمردان خشن کسی این معنی رادرست نمیدان ومنظورقران زدن نیست مطلقا
بدوننام
03 اسفند 1399 - 09:10سلام بر طالبان حق. به نظر شما قلب زنی که تمایل به اجنبی یا مرد دیگری پیدا کرده رو میشه با کتک زدن درمان کرد؟ با کتک زدن شاید به ظاهر موفق شده باشید ولی در باطن علاوه بر اینکه نفرت زن از مرد در دل ایجاد میشه بلکه رابطه آنها به سردی گرایش پیدا میکنه. به نظر بنده اصلاح خانواده تنها با آرامش و رفتار نیک امکان پذیر است و اگر اصلاح صورت نگیرد طلاق آخرین راهکاره. بنده هم با تفسیر دوری کردن موافقم.
وفا حسن پور
22 خرداد 1398 - 04:07با تشکر از نویسنده عزیز با اینکه هیچ وقت نتوانستم این راهکار قرآنی را هضم کنم ولی به گمانم "واضربوهن" در این آیه به هیچ وجه من الوجوه معنایی جز زدن و تنببه بدنی به آن شکلی که ما می دانیم و اطلاع داریم ندارد. چقدر تلاش میشه که جمله را از معنای ظاهری و اصلی آن که همان زدن است منحرف کنند ولی با اندکی آگاهی از ادبیات عرب چنین تأویل و تفسیرهایی اصلا به آیه نمی چسبد... بله ضرب با انواع حروف جر معناهای متفاوتی داره ولی وقتی به صورت مطلق آمده یعنی زدن و لا غیر... وانگهی مگر این امر واجب است؟؟ مگر همه باید زنان ناشزه خود را بزنند تا به آیه عمل کرده باشند؟؟ این گونه نتیجه گیری مانند سخن کسی است که زن دوم اختیار می کند و می گوید سنت است!!! به نظرم خود را چندان درگیر این موضوع نکنیم؛ آیا خدای متعال از ما می خواهد این گونه از کلامش دفاع کنیم؟؟ فکر می کنیم اگر این موضوع را به نحوی حل کردیم دیگه کسی بهانه ای نمیاره؟؟ و جمله آخر: به جای آن که نگران زنان باشیم الان نگران مردها باشیم که از دست زنان کتک نخورند...
بدوننام
22 مهر 1399 - 10:20جمله آخرتون واقعا درست و به دل نشین است. معلومه انسان صادقی هستید.
محقق
21 آبان 1399 - 03:12نظر نويسنده كاملا منطقي است اشتباهات در ترجمه و تجزيه و تحليل كتب آسماني در طول تاريخ بارها اتفاق افتاده و منشا مشكلات عمده اي در جامعه شده است بايد به نويسنده تبريك گفت و اصلاح اين اشتباهات تاريخي ظاهر بينان ، خود بنوعي جهاد با جهل است